ادب و مهربانی
وقتی که دیگران با ما صحبت میکنند،باید با دقت به حرف هایشان گوش کنیم وحرف آن ها را قطع نکنیم. هیچ وقت دیگران را ناراحت وبه آن ها دروغ نگوییم تا هم آن ها از ما راضی باشند و هم خدای مهربان.
شماره مهربان
روزی که برای گرفتن کارنامه ام به مدرسه رفتم، مجله ای بنام تابستانه به من دادند. چند روز پیش وقتی مطالب آنرا می خواندم در صفحه ای چند شماره تلفن نوشته شده بود یکی از آن ها 144 بود. وقتی تماس گرفتم آیه و سوره ای را که می خواستم می خواند، برای من خیلی جالب و مفید بود. شما هم امتحان کنید و نظرتان را به من بگویید ...
اعتکاف
جمعه شب چهار تیرماه، شب میلاد امام علی برای رفتن به اعتکاف آماده شدم و به مسجد رفتیم و به راز و نیاز با خدای خود پرداختم. چون روزها طولانی و گرم بود نمی توانستم روزه کامل بگیرم و کله گنجشکی روزه می گرفتم. برای همه دعا می کردم مخصوصا برای آنهایی که التماس دعا گفته بودند. امیدوارم که خدا از همه معتکفین و من قبول کند
سرگذشت یک میز و نیمکت را از زبان خودش
سلام دوستان عزیز، چند سالی بود که در کلاس سوم، در ردیف دوم زندگی می کردم و مانند همهی دانش آموزان به درس هایی که معلم می داد گوش می دادم و یاد می گرفتم، شب که مدرسه ساکت و آرام بود درس ها را می خواندم و فردای آن روز که معلم از دانش آموزان درس ها را می پرسید من نیز جواب می دادم و خیلی خوشحال بودم که هر روز درس های جدید تری یاد می گرفتم و دوستان زیادی داشتم
تا اینکه یک روز دو نفر از شاگردان که با هم دعوا می کردند مرا به زمین انداختند و یکی از پا های من شکست از آن رور به بعد من دیگر قابل استفاده نبودم و مرا به انباری مدرسه بردند. حالا دیگر من تنها شده ام و هیچ دوستی در اطرافم نیست . من نیمکتی تنها هستم ...
نازنین سلام، نازنین هستم. نه سال دارم و کلاس سوم دبستان هستم. در این وبلاک از کتاب کوچک زندگی خودم برایتان می نویسم. موفق باشید |